نویسنده: صدرا امیرسرداری (1)




 

 

چکیده

هنر یکی از نمودهای شگفت‌انگیز و سازنده‌ی حیات بشری است که همواره از دیدگاه‌های مختلف بررسی شده است. هنر، نوعی شایستگی جسمی یا روحی است که در گستره‌ی تاریخ در تعادل، تکامل و تعالی مادی و معنوی آدمیان نقش بسزایی داشته است. تأثیر هنر بر انسان، انکارناپذیر است و همان‌گونه که پدیدآورنده‌ی آثار هنری، انسان است، بهره‌مندی از آنها نیز ویژه‌ی او است؛ زیرا هر جلوه‌ی هنری محل برخورد و تلاقی روح‌های خلّاق با یکدیگر است. در منابع روایی شیعه و در نهج‌البلاغه انواع هنر مورد توجه است؛ زیرا هنر، پل ارتباطی انسان‌ها با واقعیت‌ها است و واقعیت‌ها را برای تمام اقشار جامعه قابل درک می‌کند و به همه می‌شناساند. در حقیقت، رسالت هنر، همگانی کردن واقعیت‌ها است و به مثابه ابزاری کارآمد برای آموزش غیر مستقیم و انتقال دانایی‌های عمیق بشری است که این دانایی‌ها خود اهرمی برای پیشرفت فرهنگی در اجتماع می‌باشد و همواره در طول تاریخ مورد استفاده‌ی فرهنگ‌های مختلف بوده و هست. امروز با ورود بشر به عصر ارتباطات از تاریخ تمدن خود، وارد مرحله‌ی نوینی از کارآمدی شده است. متخصصان مباحث انسانی در این نکته اتفاق‌نظر دارند که در عصر حاضر، هنر در زندگی بشری نقش بسیار پراهمیتی ایفا می‌کند و ابزاری بسیار کارآمد برای توسعه‌ی فرهنگی است. بالتبع در جوامع اسلامی نیز شاهد حضور هنرمندان و آثار هنری هستیم. اما چنان که می‌دانیم برخی هنرها از قبل در جوامع حضور داشته و برخی هنرها نظیر کتابت، تذهیب، مصحف و هنرهای قرآنی، آیین‌ها و نمایش‌های مذهبی، معماری و تزئینات مساجد و اماکن مذهبی و... با ظهور اسلام در جوامع مسلمان شکل گرفته‌اند و برخی هنرها نیز در دوره‌ی جدید و با پیشرفت علوم و فنون، شکل گرفته است. گونه‌های نوظهور هنر با چنان سرعتی در حال گسترش است که کارکرد هنر و سازوکارهای هنری را وارد مرحله‌ای کاملاً متفاوت با کارکرد تاریخی آن کرده است. بر همین پایه، بدیهی است که باید هنر از وجوه مختلف در جامعه مورد بررسی قرار گیرد و رویکردهای تلفیقی با سمت و سوی مسائل مهم فرهنگ بومی به آن وجود داشته باشد تا این پدیده و جایگاه آن در پیشرفت فرهنگ اسلامی جامعه‌ی ایرانی به خوبی شناخته شود. با توجه به این نکته که فعالیت‌های هنری در جوامع گوناگون باید به الگویی از هماهنگی با هنجارهای آن جامعه دست یابد تا از حمایت نهادهای مختلف اجتماعی برخوردار شود و زمینه برای بالندگی آن فراهم گردد، ضرورت مطالعه‌ی این الگوها کاملاً احساس می‌شود. به طور خاص در جوامع اسلامی، بخش مهمی از هنجارهای مورد توجه در جامعه، باید و نبایدهای دینی است که در قالب فقه اسلامی تحقق یافته و همین امر در طول تاریخ اسلام، زمینه‌ی بحث‌هایی را که از سوی فقها درباره‌ی آنچه امروزه هنر نامیده می‌شود، فراهم ساخته است. پرواضح است که هنر در فقه اسلامی باب ویژه‌ای به خود اختصاص نداده و مباحث مربوط به آن به طور پراکنده و با مناسبت‌های مختلف در ابواب گوناگون فقهی مورد توجه قرار گرفته است که این نکته بیش از پیش بر نیاز ضروری‌تر برای بررسی و گردآوری الگوهای منسجم در زمینه‌ی هنر دینی تأکید می‌کند. این مقاله درصدد است تا با ارائه‌ی الگوهایی در حیطه‌ی هنر در فرهنگ اسلامی و به عبارتی هنر دینی به گونه‌ای منسجم‌تر، پیش‌ساختارهای لازم در این راستا را بررسی و مورد مطالعه قرار دهد.

 

مقیم حلقه‌ی ذکر است دل، بدان امید *** که حلقه‌ای ز سر زلف یار بگشاید

 

مقدمه

«آغاز هنر به آغاز تاریخ بشر، یعنی هبوط آدم برمی‌گردد. این هنر آغازین همچنان که از ریشه و وجه تسمیه‌ی آن روشن است، حکایت از هنر قدسی دارد. شاید سرودها و نغمه‌ها و ناله‌های آدم و فرزندان او و سخن انسان این عصر با فرشتگان که حکایت از غلبه‌ی حضور و شهود می‌کند، اولین صورت هنر دینی باشد». (مددپور، 1385: 285) «هنر به معنی عام و اصیل لفظ، همان «حکومت معنوی» است. هنر دینی با ظاهرپرستی و از دست دادن این «حکمت معنوی و انسی» متلاش می‌شود. این حکمت معنوی است که به هنر به معنی خاص آن، نظیر نقاشی و موسیقی و معماری و شعر و نمایش و صنایع مستظرفه، روحانیت و معنویت و جان می‌بخشد و آنگاه که هنر مسیحی و اسلامی، این روحانیت را از دست می‌دهند، به انحطاط کشیده می‌شوند». (همان، 400)
هنر فعالیتی است که زیبایی را نمودار می‌سازد و سعی دارد آن را در درون انسان وارد سازد و رغبتی در ما پدید آورد که حاصل آن عروج روح، احیای عواطف و تلطیف روان خواهد بود تا در سایه‌ی آن، فضایل اخلاقی تثبیت، و پستی‌ها و رذایل ریشه کن شوند. بر این اساس، کار هنر دینی از یک‌سو پاسداری ارزش‌های انسانی، ارتباط و انتقال مبانی زیبایی و زشتی، درست و نادرست و از سوی دیگر، رسوخ دادن مبانی فکری در ذهن، پروراندن اندیشه و آشکار ساختن حقایق درونی و تفسیر از طبیعت از طریق آثار حسی است. به عبارتی، «هنر دینی شرح فراق و وصال آدمی نسبت به حق و حقیقت است؛ به نسبت دوری و فراق، ناله و تب و تاب هنرمند افزون می‌شود و صور متنوع هنر دینی ظهور می‌کند. هنر دینی در اینجا اسباب تذکر و تقرب به اصلی است که آدمی از آن دور افتاده است». (همان، 286)
نتیجه آنکه، هرچه هنر بیشتر بتواند عامل آگاهی و عرفان و علم انسان و به خود آمدن وی شود، بیشتر او را از حضیض خاک، برکنده و به اوج معنویت خواهد رساند؛ اوجی که در نظر ظاهربینان، فراموشی (دنیا) است.

 

جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی *** که سلطانی عالم را طفیل عشق می‌بینم

 

بیان مسئله

برخلاف آنچه بسیاری پژوهشگران در باب زیبایی و هنر در تفکر اسلامی می‌گویند، در اسلام نوعی تفکر و معرفت به زیبایی وجود دارد که البته با آنچه در عالم غرب از قرن هجدهم تحت عنوان «Aesthetics» رایج شد، تفاوت اصولی دارد. مبادی هنر و زیبایی در اسلام کاملاً عرفانی و تابع نگرش معنوی مسلمانان به حقیقت و هستی و آدم و عالم است. از این رو، فقط می‌توان آن را با ورود به عرفان اسلامی و انس با آن درک کرد. (پازوکی، 1382: 1) با این دیدگاه، مقوله‌ی هنر در یک جامعه‌ی دینی از مؤثرترین و بهترین ابزارها، جهت ارائه‌ی حقایق و معارف دین به شمار می‌آید. هنر می‌تواند، زبانی برای رساندن حقایق دین باشد؛ آنجا که زبان‌ها قدرت نداشته باشند و از وصف کردن ارزش‌ها و فهماندن آنها و جای‌گیر کردن آنها به ژرفای وجود انسان عاجز باشند. در تجربه‌ی چند ساله‌ی انقلاب، گوشه‌ای از توانایی‌های هنر را در عرصه‌ی پیام‌رسانی دین حس کرده‌ایم. تأثیر فیلم، نقاشی، تئاتر، موسیقی و آهنگ‌های حماسی را که با محتوای مذهبی بودند، در جامعه‌مان به خوبی دریافته‌ایم و حال آنکه آنچه عرضه شده، نسبت به توانایی‌های ممکن ناچیز است.
عصر حاضر را عصر اطلاعات و ارتباطات می‌نامند و انتقال اطلاعات و برقراری ارتباط، جز به مدد تبلیغ و رسانه میسر نیست؛ از این رو است که تبلیغ، رگ حیاتی دینای نوین به شمار می‌آید.
در عصری که آکنده از پیام‌های تبلیغی است، پیام‌ها یا تبلیغات دینی به ویژه در کشورهایی که بر دینداری تأکید می‌ورزند، به وفور دیده می‌شود. بنابراین، هنر دینی با توجه به زبان ارتباطی خاص خود، چنانچه به درستی مورد توجه قرار گیرد، می‌تواند بهترین وسیله و عامل برای تبلیغ و اشاعه‌ی دین باشد.
بدون تردید، امروزه قالب‌های مختلف هنری اعم از شعر، داستان، نمایش‌نامه و اجرای تئاتر، سینما و تلویزیون، نقاشی و گرافیک، خوشنویسی و حتی اجرای موسیقی، به عنوان جذاب‌ترین و در عین حال رساترین ابزار جهت انتقال پیام، مورد استفاده قرار می‌گیرند.
در حقیقت، موضوع مورد بررسی ما هنرمند دیندار و هنر عجین شده با اندیشه و تفکر دینی است. در عصر حاضر، با توجه به سست شدن بنیان عقاید دینی در هنر و فروپاشی و از هم گسیختگی بسیاری که خواه ناخواه در اکثر رشته‌های هنری رسوخ روزافزون پیدا می‌کند، پرداختن پیرامون مسائل دینی و تبیین الگوهایی جهت روشن ساختن افق‌های پیش روی هنرمند مسلمان، امری لازم و ضروری است. بررسی بایدها و نبایدها در این حیطه‌ی اثرگذار، آثار اجتماعی و فرهنگی فراوانی را به دنبال دارد که به مثابه گذرگاهی بر سر راه هنر ایفای نقش می‌کند و راه را برای هنرمندان متعهد و متعهدان آشنا به هنر روشن می‌سازد. در واقع، این مهم‌ترین رسالت هنر دینی است.

روش تحقیق

روش تحقیق انتخاب شده، روش کتابخانه‌ای (اسنادی) و انفورماتیک بوده است و مبتنی بر جمع‌آوری منابع از آثار مکتوب کتابخانه‌ها و مقالات عرضه شده توسط صاحب‌نظران برتر در پایگاه‌های معتبر اینترنتی می‌باشد. جامعه‌ی آماری مورد استفاده‌ی معتقدان به هنر دینی و مکتبی اسلامی و به ویژه جوامع شیعه است. شیوه‌ی استدلال بیشتر شیوه‌ی استنتاجی است و داده‌ها فقط از نوع داده‌های نوشتاری هستند.

چارچوب نظری

در این تحقیق سعی شده که با نگرش و رویکرد دینی نسبت به مسائل هنری، با دیدی کلی به بایدها و نبایدها در عرصه‌ی هنر متعهد و اخلاق‌مدار در چارچوب هنر دینی پرداخته شود و جایگاه هنر و هنرمند معاصر مسلمان به طور واضح مشخص شود.

 

هستی عالم نمودی بیش نیست *** سیر او جز در درون خویش نیست

 

معنای هنر دینی

اکنون پس از مقدمات فوق، به هنری می‌پردازیم که بیشتر مجلای جمال حق تعالی است؛ یعنی هنر دینی و هنری که مستلزم کمال و ایمان و تعالی است.
«در مباحث جاری هنر، تعبیرهایی مثل هنر سنتی، هنر مقدس، هنر دینی یا حتی هنر اسلامی، هنر مسیحی و غیره را فراوان می‌خوانیم و می‌شنویم. اما درست آن است که پیش از هرگونه داوری و سخنی در این باب، به تنقیح و وضوح بخشیدن به مفهوم هنر دینی بپردازیم».
- هنر دینی یعنی چه؟
- ملاک دینی بودن هنر چیست؟
- آیا سرزمین و جغرافیای تولد آن هنر است که آن را دینی می‌سازد یا جهان‌بنی شخص هنرمند و نوع و نحوه‌ی نگرش او است که معیار دینی بودن یا نبودن هنر می‌شود؟ یا ساختار اثر هنری و ویژگی‌های آن است که موجب دینی بودن یا غیر دینی بودن هنر می‌شود؟
- آیا معیار دینی بودن هنر، وابسته به مراحل و فرآیند تکوین آن و شیوه‌ی پدید آمدنش است؟ یا اینکه دینی بودن یا نبودن هنر مربوط و منوط به هیچ یک از عناصر و عوامل یاد شده نیست، بلکه تابع نحوه‌ی نگرش و افق فکری و قرائتی است که مخاطب یا مخاطبان از آن دارند؛ به گونه‌ای که مثلاً برخی کسان در یک اثر هنری، باورها و ارزش‌ها و جهان‌بینی دینی را متجلی می‌بینند و از آن قرائتی دین‌باورانه و معنوی و قدسی ارائه می‌دهند، و برخی دیگر تفسیر الحادی و غیردینی یا حتی دین‌ستیزی در آن نمی‌بینند و آن را از این حیث خنثا و فاقد موضع و مضمون خاصی تلقی می‌کنند؛ زیرا صرفاً بازتاب یک احساس طبیعی عادی و بی‌رنگ است و در هیچ قالب دینی یا ضد دینی‌ای نمی‌گنجد». (URL4)
«دین‌پژوهان هنرشناس، غالباً باور و حضور یک امر قدسی یا مینیو را شاخص دینی بودن یک پدیده به شمار می‌آورند. مقصود از امر قدسی، امر متعالی، امر معنوی، حقیقتی فرا عقلانی، مبرّا و منزه از هر عیب و نقص و محیط بر همه‌ی مخلوقات و موجودات است که با زبان متعارف و تعقل عادی، بیان‌ناپذیر، دسترس‌ناپذیر و ورای شرح و توصیف است. البته این باور مواجهه در قالب مناسک، احکام شرعی، نمادها، اسطوره‌ها، ایدئولوژی‌ها، رفتار شخص دیندار، شیوه‌ی زندگی، مناسبات اجتماعی و... به گونه‌ای متجلی و نمودار می‌شود». (همان)
رودولف اتو، از پیشگامان پدیده‌شناسی دین، در کتاب معروف خود به نام مفهوم امر قدسی که شهرتی جهانی و بی‌همتا دارد، معتقد است که همه‌ی آدمیان در عمق ضمیرشان گرایش به چنین حقیقت متعالی، ماورا و نامتناهی دارند که اگرچه قابل وصف و بیان نیست، ولی عمیقاً احساس می‌شود و الهام‌بخش همه‌ی افعال آنان است. وی این کشش درونی را «نیروی شهود الوهی» می‌نامد که نوعی حس غیب‌شناسی و قوه و غریزه‌ی خداجویی است.
اتو معتقد است این گرایش نهانی در آثار و افعال، باورها و شیوه‌ی زندگی آدمی تجلی می‌یابد و از اینجا است که مظاهر دینی پدید می‌آیند؛ خواه در قالب سروده‌های دینی و موسیقی، شعرسرایی باشد، یا در قالب معماری، نمایش و دیگر هنرهای دینی متجلی شود. (همان)
هنر دینی، هنری است که پیام الهی را به بشر منتقل می‌کند و فراتر از زمان و مکان است و ریشه در عالم تجرد و دیار مرسلات و ساحت‌های برین هستی دارد و از عالم بالا ریشه گرفته و خود را در جهان جسمانی متجلی می‌سازد؛ اما هنری انتزاعی و بریده از واقعیت‌ها نیست که یکسره به لاهوت بپردازد و از ناسوت و زندگی روزمره غافل شود، بلکه ریشه در واقعیت دارد و از فریب به دور است. اما به اعتقاد ما، رویکرد تاریخی به هنر اسلامی به تنهایی کافی نیست بلکه تدوین فلسفه‌ی هنر اسلامی و پدیده‌شناسی آن نیز اهمیت زیادی دارد و بحث از پایه‌های معرفت‌شناسانه و الهی این نوع هنر حتی اهمیت بیشتری می‌یابد؛ چرا که امروز و در شرایط غلبه‌ی تفکر موسوم به پست‌مدرن، به نظر می‌آید در هنر اسلامی تبلور شگرف دارد.
تیتوس بورکهارت که از سنت‌گرایان و هنرپژوهان نامدار معاصر است و در خصوص هنر اسلامی آثار و تألیفات بسیار ارزشمندی دارد، به درستی وحدت و ظهور وحدت در کثرت را اساس و مبنای هنر اسلامی دانسته است. او معتقد است:
«مبنای هنر اسلامی را «وحدت» شکل می‌دهد؛ وحدتی که هم عقلانی و هم فرا عقلانی است و زیبایی خداوند را که مطلق و ابدی است به شهود می‌گذارد».
این وحدت که بیانی از اصل توحید است، بنیان جهان‌بینی اسلامی را می‌سازد و هنرمند مسلمانِ توحیدگرا با چنین چشم‌اندازی به هستی، با خلق و ابداع اثر هنری، زیبایی خداوند را به نظاره می‌نشیند و فرادید همنوعان خود قرار می‌دهد و او می‌داند و خود را در این کار نه مستقل می‌بیند و نه شریک و همتای خداوند، بلکه فعل و جلوه‌ی خالقیت است که به تعبیر عارفان و حکیمان اشراقی، «فاعل بالتجلی» زیبایی مطلق و جاودانه است و مبدع همه‌ی آثار و پدیده‌ها است.
بنابراین، «نسبت دین و هنر مانند نسبت دین و زندگی است؛ زیرا هنر قسمتی از آن است. همان‌طور که دین برای زندگی ارزش قائل است، برای هنر نیز ارزش قائل است. هنر جزئی از زندگی می‌باشد. از نظر قرآن، کارها در زندگی انسان به شایسته‌ها و ناشایسته‌ها تقسیم می‌شود (عمل صالح و عمل ناصالح) پس هنر نیز می‌تواند صالح و غیر صالح باشد». (علوی‌نژاد، 1384: 292)

 

مرا به کار جهان هرگز التفات نبود *** رخ تو در نظر من چنین خوشش آراست

 

هنر و هنرمند دینی؛ جایگاه و قابلیت‌ها

«تفکر اسلامی و کل عالم آن رجوع به اسم «الله اکبر» دارد. جهان در تفکر اسلامی جلوه و مشکات انوار الهی و حاصل «فیض مقدس» نقاش ازلی است. هر ذره‌ای و هر موجودی از موجودات جهان و هر نقش و نگاری و هر شیئی و امری، مظهر اسمی از اسمای الهی است؛ و در میان موجودات، انسان مظهر جمیع اسما و صفات و گزیده‌ی عالم است». (مددپور، 1388: 386)
«هنر در ادیان مختلف و از جمله دین مبین اسلام، از جایگاهی بس رفیع و قابل تأمل برخوردار است. بر این نکته می‌توان به جرأت تأکید کرد که هنر و هنرمند در هیچ مکتب و مذهبی به اندازه‌ی اسلام مورد تکریم و تقدیر قرار نگرفته است. برای درک ارزش هنر در اسلام، نخستین گام، شناخت کتاب آسمانی این دین الهی یعنی قرآن کریم، معجزه‌ی راستین حضرت خاتم انبیاء محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) است». (URL5) «بی گمان حمایت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از هنر متعهد و از هنرمندان مسئول، سنگ اولیه‌ی بنای رفیع هنر شکوهمند اسلامی به شمار می‌آید؛ هنری که دارای پیامی آسمانی است و در آن عنایت ویژه‌ای به تعالی انسان مبذول شده است». (شرفشاهی، 1384)
«از نگاه هنرمند مسلمان، سرچشمه‌ی جوشان هنر، ذات مقدس باری تعالی است و هنرمند هیچ‌گاه در پیمودن این راه نباید به خویش مغرور شود و فراموش کند که از کجا سیراب می‌شود. از دیگر نتایج و ثمرات نگرش پیوند هنرمند با ماوراءالطبیعه، فروتنی و تواضع هنرمند است که خود را همچون برانگیخته‌ای می‌داند برای بیان پیامی والا و بزرگ، و نیز می‌داند که در این مسیر تنها در سایه‌ی لطف آفریدگار یکتاست که می‌تواند همچنین به پیش برود و مرزهای تازه‌ای را تجربه کند و روایت‌گر مفاهیم بکر و بدیع باشد و به اسرار عالم دست یابد و توان ترسیم و انتقال آنچه را که در دل و اندیشه‌ی او می‌گذرد، به دست آورد. پس بدین‌گونه است که همواره دل در گروه لطف حضرت حق دارد و شاکر آستان مقدس اوست، که هرچه هست از اوست.» (URL5)
«از سوی دیگر، بدون شک عالم، یکسره تجلی هنر خداست و خداوند هنرمند کل است و در سایه‌ی نظر پر برکت اوست که آثار خلق شده توسط هنرمند بر دل می‌نشیند و قلب و روح دیگران را تسخیر می‌کند. از نکات قابل تأمل دیگر، تلاش عاشقانه، مخلصانه و بدون چشم داشت هنرمندان در طریق جلب رضای معبود است، که سزاوار است به این امر فراتر از آنچه در این باب ذکر گردیده، نگریسته شود. در حقیقت، آنچه ذکر شد وجه اول وظایف یک هنرمند مبلغ دین است؛ یعنی سیر الی الله و غور در صفات الهی و کسب معارف و شناخت حقایق دین. اما انچه وجه دوم وظایف هنرمند هنر دینی محسوب می‌شود، چگونگی ارائه‌ی موضوعات و معارف دین در اثر هنری است. از سویی، هنر یک مبلغ دینی، این است که عشق به گوش فرادادن مطالب را در مخاطب ایجاد کند و از این رهگذر، عشق به دین، به معنویت، به پروراندن روح و تغذیه صحیح روح را در مخاطب ایجاد نماید؛ به گونه‌ای که با ایجاد تحول و دگرگونی در شخص، او را عملاً وارد عرصه‌ی صحیح زندگی و زیستن نماید». (همان)
حجت الاسلام مظفر سالاری، نویسنده و پژوهشگر هنر دینی، در این خصوص معتقد است:
من هنر را به دینی و غیردینی تقسیم نمی‌کنم، بلکه هنرمند را به متدین و غیر متدین تقسیم می‌کنم. به نظر من هرچه را یک انسان خدامحور و متدین بیافریند، دینی است؛ یعنی هنر دینی از نظر من دارای «روح دینی» است، هر چند درون‌مایه‌ای دینی هم نداشته باشد. روحِ یک اثر هنری مثل عطر یک گل است، هست، اما نمی‌توان با انگشت نشان داد. این ناب‌ترین حالت هنر دینی است که تأثیرش از نمونه‌های دیگر مثل داستان‌هایی که درون‌مایه و یا دستمایه‌ی دینی یا سیاسی و یا اخلاقی‌شان را داد می‌زنند، بیشتر است. (سالاری، 1384: 306)
هنرمند در چنین تفکری، در مقام انسانی است که به صورت و دیدار و حقیقت اشیاء در ورای عوارض و ظواهر می‌پردازد. او صنعتگری است که هم عابد است و هم زائر؛ او همانند هنرمند غیر قدسی، با خیالاتی که مظهر قهر و سخط است سروکار ندارد. وجودی که با اثر این هنرمند ابداع می‌شود، نه آن وجود شبه قدی هنر اساطیری و الهه‌گان میتولوژی است، بلکه وجود مطلق و متعالی حق عزشأنه و اسماء الله الحسنی است که با هنر به ظهور می‌رسد... هنرمند با سیر و سلوک معنوی خویش باید از جهان ظاهری که خیال اندر خیال و نمود بی‌بود و ظلال و سایه و عکس است، بگذرد و به ذی عکس و ذی‌ظل برود و قرب بی‌واسطه به خدا پیدا بکند. (همان)... پس هنر دینی، عبارت است از معرفتی که تماماً در صورت خیالی جلوه می‌کند. در این مقام، هنرمند از پرتو مشکات نبوت به اقتضای طبع و ذوق و الهام شاعرانه‌ی خویش بهره‌مند است. در اینجا هنر دینی مظهر وحی نبوی می‌شود و در ذیل آن به ظهور می‌آید و فرع بر آن است؛ چنان که گفه‌اند مقوّم هنر دینی و عرفان، «وحی دل» است که پرتوی از مشکات نبوت و وحی آسمانی است. (همان، 273)
«به همین اعتبار، در تمدن اسلامی، هنر و هنرمندی به معنی عام، عبادت و بندگی و سیر و سلوک از ظاهر به باطن است». (URL6)

 

تو مپندار که من شعر ز خود می‌گویم *** تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم

 

هنر و بیان دینی

مراحل سه‌گانه‌ی کار هنری:
الرَّحْمنُ
عَلَّمَ الْقُرْآنَ
خَلَقَ الْإِنسَانَ
عَلَّمَهُ «الْبَیَانَ»؛
خداوند بخشنده، قرآن را آموخت، انسان را آفرید و به او «بیان» تعلیم داد.
از جلوه‌های الهی انسان، خلاقیت و آفرینش هنری او است و قدرت «ابداع» و نوآوری و خلق، از ویژگی‌های انسانی است که «خلیفة الله» است. (محدثی، 1374: 91) درباره‌ی فعالیت هنری، معمولاً کلمه‌ی خلاقیت به کار می‌رود. این کلمه به معنای اولیه‌اش درباره‌ی خداوند به کار می‌رود. از این رو، نخست باید آفرینش خداوند را نظاره کرد که نمونه‌ی اعلای هرگونه آفرینش هنری است سپس در این چارچوب هنر و هنرمندی معنای خود را باز می‌یابد. (بینای مطلق، 1385: 75) «انسان با بهره‌گیری از خصیصه‌ی انتخاب و گزینش که در اوست می‌تواند رو به کمال مطلق و تا خداگونه‌شدن پیش رود و یا در اثر سوء انتخاب، به پستی و تباهی سقوط کند. انتخاب، حربه‌ی دو دمی است که انسان در سایه‌ی کیفیت استفاده از آن، مایه‌ی «وجود» خویش را در جهت خوب یا بد، شکل می‌دهد. انسان، در آفریدن لحظات «هبوط» یا «عروج» نقش دارد و با انتخاب می‌تواند حالات سقوط، یا اوج‌گیری، میخکوب شدن به «زمین» (به تعبیر قرآن: أَخْلَدَ إِلَی الأرْض) یا درخشندگی به نور الهی را برای خود فراهم آورد. لازم است که «انسان» از دیدگاه اسلام بررسی شود، تا معلوم گردد که هنر مکتبی باید بیشتر روی چه ابعاد و زمینه‌هایی تأکید کند». (محدثی، 1374: 94)
«در هنر مکتبی، حقیقت عقیده باید به طور دائم حضور محسوس داشته باشد و هنر، موجودیت خود را در مکتب از طریق حقایق حیات و هستی، آن هم از دیدگاه عقیده، بگیرد و اثبات و ترسیم نماید. ارتباط هنر متعهد با «اخلاق» هم، از این مقوله است. هنر در قبال ارزش‌های اخلاقی هم، باید تعهد داشته باشد تا ارزشمند باشد». (همان، 126)

 

هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال *** با که گویم که در این پرده، چه‌ها می‌بینم

 

نمونه‌هایی از وظایف هنر دینی

1. تذکر و یادآوری

هنر باید بتواند انسان را به ارزش‌ها و اصول متذکر سازد:
- فَذَكِّرْ إِن نَّفَعَتِ الذِّكْرَى‏؛ پس تذکر ده اگر تذکر مفید باشد! (اعلی / 9)
- وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى‏ تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ؛ و پیوسته تذکر ده؛ زیرا تذکر مؤمنان را سود می‌بخشد. (ذاریات / 55)
- وَاذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْكُمْ وَمِیثَاقَهُ الَّذِی وَاثَقَكُم بِهِ إِذْ قُلْتُمْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ؛ و به یاد آورید نعمت خدا را بر شما، و پیمانی را که با تأکید از شما گرفت، آن زمان که گفتید: «شنیدیم و اطاعت کردیم»! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید که خدا، از آنچه درون سینه‌هاست، آگاه است! (مائده / 7)

2. آرامش

هنر باید رهایی‌بخش انسان از غربت جهان خاکی و هدایت‌گر او به اصل الهی خویش و فطرتی باش که بر آن آفریده شده است:
فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا؛ این فطرتی است که خداوند، انسان‌ها را بر آن آفریده. (روم / 30)
هنر باید بتواند آرامش همه جانبه‌ی انسان را به ویژه در عصر روان‌کاه و پرفشار معاصر که همه چیز در پی فشار بر او است، برای او به ارمغان آورد و در این راه، تذکر و یادآوری الهی است که می‌تواند هنرمند را به خلق هنری آرام‌بخش مدد رساند؛ که
الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آنها کسانی هستند که ایمان آورده‌اند، و دل‌هایشان به یاد خدا مطمئن (و آرام) است؛ آگاه باشید، تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد! (رعد / 28)

3. توجه به آخرت و عدم تمرکز بر دنیا

فَأَعْرِضْ عَن مَن تَوَلَّى‏ عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا؛ حال که چنین است، از کسی که از یاد ما روی می‌گرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمی‌طلبد، اعراض کن! (نجم / 29)

 

با صد هزار جلوه برون آمدی که من *** با صد هزار دیده تماشا کنم تو را

 

ویژگی‌های هنر دینی

1. وجه نمادی

ویژگی بارز انواع هنر دینی، وجه نمادی آن است. این امر بدان جهت است که اولاً ادیان، جهان را جلوه‌ای از یک حقیقت متعالی می‌دانند و ثانیاً تنها راه بیان و تجسم موضوعات معنوی و روحانی، استفاده از نمادها است. به این ترتیب، نمادها، نزول حقایق معنوی برای امکان تجلی یافتن در این جهان مادی هستند. آنچه در هنرهای غیر دینی به عنوان نمادگرایی مطرح هستند، در واقع نشانه‌های قراردادی هستند، نه نماد و سمبل. اجمالاً اینکه: اساس هنر دینی «حکمت معنوی» است که «علم» و «صنعت» را نیز برای بیان خویش و برای متجلی ساختن معنا به خدمت می‌گیرد.

2. اصلاح هنر دیگران

یکی از ویژگی‌های بارز هنر دینی، اصلاح است. در واقع، هنر دینی با اخذ مواریث بشری و حذف زواید آن، اصلاح‌گری مورد نظر دین خویش را نیز انجام می‌دهد و هنری را به منصه‌ی ظهور می‌رساند که اصول و مبانی‌اش با صورت آن هماهنگ باشند.

3. ابزارها و قالب‌های خاص هنر دینی

هنر دینی به دلیل باورها و اعتقادات خود، مجاز به استفاده از هر وسیله و ابزار و قالبی برای بیان اصول مورد نظر خود نیست. لذا شیوه‌های خاصی ابداع می‌کند که ارزش ظرف معنویات را داشته باشند. هنر دینی باید بتواند حضور الهی را متذکر شود و این در هر قالب و مضمون و سبکی امکان‌پذیر نیست. در واقع، چگونگی این تذکر به تصور، تعریف و شناختی که هر دین از خداوند و خالق هستی دارد، ارتباط تام دارد. مثلاً هنرمند مسیحی می‌تواند شمایل‌نگاری را به عنوان این حضور برگزیند. لکن هنرمند مسلمان باید ظرف دیگر و هنر دیگری را بیابد و او مثلاً خطاطیِ کلام الهی را بر می‌گزیند که به قول بورکهارت، رعشه‌ای روحانی را در هر جای شهر ایجاد می‌کند و اشکال خاص هندسی را ظرف بیان اعتقادات خویش قرار می‌دهد. در واقع، هنر دینی به دلیل محتویات و آثار آن است که دینی است و نه به دلیل هدف‌های فردی هنرمند؛ زیرا اصولاً هنرمند، در هنر دینی جایگاهی برای خویش قائل نیست. هنر اصیل که راهنمای انسان به اصل خویش و متذکر او به وادی کمالات و جمال مطلق است، رابطه‌ای ناگسستنی با معنویت دین دارد و اصولاً نمی‌تواند فاقد این رابطه باشد که باید انسان را از غم غربت این جهان رهانیده و او را به اصل خویش هدایت نماید. (URL2)

 

ای خوش آن دوران که بیش از روز و شب *** فارغ از اندوه و خالی از تعب
متحد بودیم با شاه وجود *** نقش غیریت به کلی محو بود
مؤمنان گویند که آثار بهشت *** نقض گردانید هر آواز زشت
این صدای چنگ و آواز دهل *** چیزکی ماند بدان ناقور کل
(مثنوی معنوی)

 

4. قدرت تحول‌انگیزی

هنر چون اسلحه‌ای محکم در دست مؤمنان است که دارای قدرت تحول‌انگیزی و دگرگون‌سازی است که افراد را می‌تواند به حرکت در آورده و به تلاش و جنبش وادارشان سازد و به طور خلاصه:
* هنر راستین جهت دهنده است؛
* افراد را به سوی لایتناهی حرکت و پرواز می‌دهد؛
* هنر راستین در برابر جریانات اجتماعی متعهد و مسئول است؛
* در برابر ظلم و ستم بی‌تفاوت نمی‌ماند؛
* آدمی را در برابر ستمکاران و استثمارگران به حرکت وامی‌دارد؛
* هنر راستین ما را در شکوفا کردن استعدادهایمان یاری می‌دهد؛
* هنر متعهد می‌کوشد که بیابد آدمی در چه راهی و چگونه به سعادت می‌رسد؛
* هنر متعهد آفرینندگی ایجاد می‌کند، عشق به خدا و محبت به مردم را در دل‌ها زنده می‌کند؛
* خشم‌ها و نفرت‌ها را از میان بر می‌دارد؛
* هنر متعهد موجب خلاقیت است.
پس باید گفت خصایص هنر دینی به طور کلی عبارت است از ارائه‌ی برنامه یا عملکردی که دارای این خصایص باشد: خلاقیت، هشیاری‌بخشی، بیدارکنندگی، سازندگی، جهت‌دهی، اعتلابخشی، ایجاد روح قوی، شجاعت و شهامت، زنده کننده‌ی تمایلات انسان به اوج‌گیری. (URL3)

 

گر بی هنرم و گر هنرمندم *** لطف است امیدم از خداوندم

 

وظیفه‌ی هنر و هنرمند دینی در عصر امروز

«مکتب، چشم‌اندازی زیبا برای آینده‌ی جامعه‌ی بشریت ترسیم می‌کند و افق‌های رو به خدا پیش انسان می‌گشاید و همیشه در تلاش تا رسیدن به خداست. یَاأَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِیهِ. (انشقاق / 6) اینجاست که رسالت هنرِ مکتبی سنگین و ظریف و حساس می‌شود». (محدثی، 1374: 99)
«این نه تنها وظیفه‌ی هنر مکتبی، بلکه اساس هر هنرمند متعهد است که به جای تنزل کردن به سطح عوام، و در نتیجه از دست دادن آن حقیقت ذاتی خود، انسان‌ها را تعالی بخشد و زمینه‌ی «صعودشان» را فراهم سازد. هنر مکتبی باید حالت استخراج کننده‌ی ارزش‌ها و استعدادهای نهفته در وجود افراد را داشته باشد. انسان، گنج است و تیشه‌ی فرهادی باید تا از صخره‌ی وجود آدمی، پیکره‌ای متعالی بسازد». (همان، 101)
پس هنر دینی در عین حال که رافع غربت و غفلت انسان است، باید بتواند یادآور و تذکر دهنده به اصل و موطن انسان و آگاه کننده و معرفت دهنده‌ی وی باشد.
«هنرمند دوره‌ی جدید، حسن و جمال اصیل و حقیقی را نیست می‌انگارد و فراموش می‌کند و تنها حسن و جمال ظاهری انسان و متعلقات او را می‌بیند، در حالی که حسن و جمال آدمی و دیگر موجودات همه حکایت از حسن و جمال احدی دارد». (مددپور، 1381: 347)
«البته در عصر بحران متافیزیک جدید و هنر ویرانگر آن، عده‌ای در جست‌وجوی گذشت از صور و نقوش و زبان هنری جدید هستند. تجربیات هنری عصر انقلاب اسلامی نیز نشانه‌ی این جست‌وجو است، اما تا رسیدن به تحول معنوی، هنرمندان، خواسته و ناخواسته، اسیر این صورت و نقوش خواهند بود. هنرمندان بیگانه از حقیقت هنر دینی و اسلامی نیز حامل همان تجربه‌ی منسوخ غربی هستند و در وهم خویش هنر اصیل غربی را تجربه می‌کنند. اینان تمام همت‌شان سیر به سوی هنری است که پایان هنر غربی است؛ در حالی که برخی از هنرمندان غربی در مسیر جست‌وجوی راهی برای گذشت از هنر غرب تلاش می‌کنند». (همان) «درست است که بشر، فرشته نیست و از هنر هم نمی‌توان انتظار داشت که او را به صورت فرشته ترسیم کند ولی هنر نباید در ابعاد مادی و کوچک انسان محدود شود و در انحصار ارائه‌ی این‌گونه زمینه‌ها در انسان درآید، بلکه باید لحظه‌های شفاف و نورانی حیاتش را هم در نظر آورد و به سوی آنها دعوت کند. هنر باید لحظه‌های بیداری، لحظه‌های انفجار آگاهی و به خود آمدن انسان‌های آلوده به تاریکی را «نمایش» دهد و تنها به نقاط شعف و جانب شر و لحظات تاریک، به عنوان اینکه «واقعیت» است، توجه نکند بلکه روی نقاط درخشان و متعالی انسان هم نور بیفکند». (محدثی، 1374: 96)
در اینجا هنرمند در جهانی دوگانه و اختلاطی، گرفتار آمده که نه در زمین ریشه دارد و نه در آسمان. بشر غفلت گرفته‌ی امروز، سخت محتاج این یادآوری و تذکر عهد است، و رسالت سنگین هنرمندان مسلمان در همین آماده‌سازی و بیدارگری و آشتی و آشنایی آدمی با خدا است.
پیام معنوی هنر و کارکرد معنوی مهم آن همین است؛ زنده نگه داشتن آرمان‌های والا و هدف حیات و ارتباط بشر با خدا در روزگار مرگ ارزش‌ها و هجوم و غلبه‌ی مادی‌گری، ددمنشی و اهرمن‌خویی و بدسگالی، احیای روحیه‌ی ایثار در روزگار سودپرستی و بهره‌کشی و سرمایه‌سالاری، هدفمند کردن زندگی در مقابل امواج سهمگین پوچ‌انگاری و الحاد و دور شدن از خدا. به گفته‌ی حافظ به انسان غافل این روزگار بیاموزد که:

 

رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است *** حیوانی که ننوشد می‌ و انسان نشود! (URL4)

هر نقش و خیالی که مرا در نظر آید *** حسنی و جمالی و جلالی بنماید

 

الگو در قلمرو هنر مکتبی (دینی)

«هنری که متعهدانه با مسائل انسانی برخورد کند و دعوتی دائمی به آنچه که «باید باشد» بکند، مشتری کمتری دارد؛ زیرا تمایلات مردم به هوس‌ها که غالباً در آنچه «هست» بیشتر یافت می‌شود، افزون‌تر است و رفتن به سوی آنچه باید باشد، شنا در جهت مخالف رود است، و این گرچه مشکل است، ولی هنر در همین است. پیروی کردن از میل اکثریت، در ارائه‌ی کار هنری، فدا کردن ارزش در پای روزمرگی‌هاست. هنر متعهدِ مکتبی باید بر فراز اقلیت و اکثریت و تمایل مردم، آنچه را ارزش است و «باید» باشد، با استفاده از شیوه‌های مختلف بیان کند». (محدثی، 1374: 103)
استاد محمدتقی جعفری، با عنوان کردن «هنر پیرو و پیشرو» می‌گوید:
... هنر پیرو، عبارتست از توجیه شدن نبوغ و فعالیت‌های عقلانی و احساساتی هنرمندان به سوی خواسته‌ها و تمایلات و دریافت‌های معمولی مردم. هنرمند پیرو دنباله‌رو تفکرات و استخراج حقایق ناب از میان آنها و قرار دادن آن در مجرای «حیات معقول» با شکل جالب و گیرنده است. در این‌گونه هنر «آنچه هست» را به سود «آنچه باید بشود» تعدیل می‌نماید. ما این هنر را جلوه‌گاه تعهد، و به وجود آورنده‌ی آن را هنرمند متعهد می‌نامم... به وجود آورندگان آثار هنری پیرو، چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، وظیفه‌ی خود را در آن می‌بینند که هرچه بیشتر مردم را وادار کنند که از اثر هنری آنان لذت ببرند و کاری با آن ندارند که بر آگاهی‌ها، شایستگی و بایستگی‌های حیات بیفزایند. در حالی که هنر پیشرو با یک اثر هنری می‌تواند کلاس درس برای مردم جامعه عرضه کند که در این کلاس، معلم و مربی و کتاب و محتوا، یک حقیقت است که عبارتست از همان اثر هنری... (جعفری، 1375: 14 و 17)

 

این همه عکس می‌ و نقش نگارین که نمود *** یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد

 

نقش هنر دینی، در شکوفاندن جوهره‌ی انسان

«هنر اسلامی، در جهت شناختن ابعاد گوناگون انسان و جنبه‌های مثبت و منفی و لحظات «هبوط» و «عروج» او، بینشی «همه‌سونگر» دارد و در عین حال که لحظه‌های سقوط انسان را می‌پذیرد، سعی در ارائه‌ی جلوه‌های متعالی ذات انسان دارد. اما پذیرش واقعیت‌های هبوطی انسان‌ها، به عنوان آنچه «هست» کافی نیست. بلکه باید آنچه را هم که «باید باشد» شناخت و به کمک هنر، مسیر زندگی و اندیشه و باور و عمل انسان‌ها را در این جهت قرار داد. این همان نقش هنر مسئول و متعهد در مسیر جهت دادن به حرکت تکاملی انسان و سیر تربیتی او در نظام هستی است. هنر مکتبی باید در جهت دادن و خلاقیت و ارائه‌ی خط سیر، تشابهی با صنع الهی و خلاقیت خدایی داشته باشد. خداوند در آیات قرآن، و در بعثت انبیاء و مکاتب آسمانی و پیام‌های وحی، بنا را بر این گذاشته است که انسان را از روزمرگی و پوچی و گرایش و کشش و «اخلاد» به زمین، رها سازد و روح را از تعلقات دنیایی و قیودات مادی آزاد کند. این شیوه‌ی الهی است. هنر دینی و مکتبی هم باید این خصیصه را دارا باشد که انسان را در فاصله‌ی «خاک» تا «خدا» و «ماده» تا «معنی» دائماً رو به تعالی و تکامل ببرد و راهی از طبیعت به روح قدسی جهان، پیش پای بشر بگذارد. حکمت، اساس زندگی رو به کمال است و هنر باید در خط حکیمانه سیر کند. هنر مکتبی، باید روح عطشناک انسان را که متمایل به ابدیت است، سیراب کند و نیازهای وحدت‌طلبانه‌اش را اشباع نماید». (محدثی، 1374: 91-99)

 

ندیدم و مطرب و ساقی همه اوست *** خیال آب و گل در ره بهانه

 

تفاوت هنر دینی با دیگر هنرها

از منظر «شووان» (2) شاعر و هنرمند آلمانی، ارزش هنر دینی از اینجا سرچشمه می‌گیرد که این هنر یک ذکاوت و بینشی را دربر داشته و انتقال می‌دهد که جامعه‌ی بشری فاقد آن است؛ مانند بیعت بکر و دست نخورده. هنر دینی دارای خصلت و فعل عقل است که آن را توسط زیبایی متجلی می‌سازد. هنر دینی، صورت آن حقیقتی است که خود، ماوراء عالم صور است؛ تصویر از حقیقتی که هیچ‌گاه خلق نشده است.
سیمین دانشور دیدگاه ارسطو را در رابطه با هنر دینی و مقدس یادآوری کرده و می‌گوید: «فیلسوفی مانند ارسطو، هنری را می‌ستاید که صفابخش اخلاق و تطهیر کننده‌ی عواطف باشد». هم او از قول تولستوی نیز در این رابطه می‌نویسد:
هنر خوب است اگر احساسات خوب را ترویج کند و احساسات هنگامی خوبند که شعور دینی ممیز نیک و بد، به خوبی آنها حکم دهد. هنر نباید راستی و راستگویی، یعنی صفت اساسی و گران‌بهای خود را از دست دهد و گناه و فساد را ترویج نماید.
البته تولستوی که شاید بتوان او را یکی از بارزترین شخصیت‌های مدافع هنر دینی یا اخلاقی شمرد، در این رابطه مطالب مبسوطی را بیان کرده است. وی در بیان ماهیت هنری که ریشه در شعور دینی هنرمند دارد، می‌گوید:
تنوع احساساتی که ناشی از شعور دینی‌اند، بی‌پایان است و همه‌ی این احساسات تازه هستند؛ زیرا شعور دینی جز نشانی از رابطه‌ی جدید انسان با جهان در جریان نظام خلقت، چیز دیگری نیست و حال آنکه احساساتی که از میل لذت بردن سرچشمه می‌گیرند نه تنها محدودند، بلکه از مدت‌ها پیش آنها را کاویده‌اند و بیان کرده‌اند.
وی در بیان خصوصیت هنرمند متعهد می‌گوید:
در یک عبارت مختصر باید گفت که هنرمندان سازنده و پیشرو که بشر را از محاصره شدن در معلومات و خواسته‌های محدود و ناچیز نجات می‌دهند، استعداد مردم را با بهره‌برداری از عالم اکبر و مخفی‌های عقول و واقعیات تعلیم شده، تحریک و به فعلیت می‌رسانند. (URL1)

نتیجه‌گیری

در جوامع مدرن و پست‌مدرن، با ظهور تفکر دنیاگرایی (سکولار) و فلسفه‌های الحادی و پوچ‌انگارانه، و بی‌هدفی و سرگشتگی بشر معاصر، هنر و به خصوص هنر دینی نقشی رهایی‌بخش دارد. هنر دینی می‌تواند در جهان مدرن به زندگی آدمی معنا و هدف ببخشد و پیام‌آور و الهام‌بخش نوع‌دوستی، برابری، عدالت،‌ لطف و رحمت و انس و قرب و حضور حق باشد. این هنر می‌تواند با مایه‌های عمیق و غنی معنوی‌ای که در اختیار دارد و با پشتوانه‌ی مبانی متقن فکری و بنیان‌های استوار اعتقادی، روان انسان را آزاد سازد.
این هنر می‌تواند به درون تیره‌ی انسان ظلمت‌زده‌ی در بند روزگار ما، نور رستگاری و فروغ رهایی بتاباند و از او جهل‌زدایی کند و وی را به ساحت شکوهمند «حضور» بکشاند؛ حضور در آستان جانان و درک احساس لطیف، پذیرفتگی و نوازش دست‌های گرم و نوازشگر آن کریم، کارساز بنده نواز «که به یک کرشمه، تلافی صد جفا بکند». هنر اسلامی می‌تواند این مطرود بیگانه شد را باز به سر منزل دوست بخواند و به اصل خویش رجوع دهد. این رسالت مهم هنر دینی در دنیای معاصر است؛ بازگشت به معنویت، احیای معنویت و فراخواندن آدمی به معنویت اصیل و ریشه‌دار و الهی تا در پرتو آن بر «بحران بی‌معنایی» و یأس و پوچی و اضطراب عدم و ترس و مرگ فائق آمده، به زندگی خویش معنا و هدف و ارزش ببخشد و امیدوارانه زیست کند و سرشار از نشاط و نیرو و متعهد و با مسئولیت باشد و «برخیزد و گامی فرا پیش نهد».
سخن آخر آنکه وقت تنگ است، راه سخت و حرامیان بسیار. هنرمند مسلمان باید برخیزد و در این یلدای دیجور، شمعی روشن کند! برخیزیم و شمعی بیفروزیم! (URL4)

 

ما چو چنگیم و تو زخمه می‌زنی *** زاری از ما نه، تو زاری می‌کنی
ما چو ناییم و نوا در ما زتست *** ما چو کوهیم و صدا در ما ز تست
ما چو شطرنجیم اندر برد و مات *** برد و مات ما ز تست ‌ای خوش صفات

 

پی‌نوشت‌ها:

1. کارشناسی ارشد رشته‌ی پژوهش هنر.
2. Shaven

کتابنامه :

1. اتو، رودولف. (1380). مفهوم امر قدسی (پژوهشی درباره‌ی عامل غیر عقلانی مفهوم الوهیت و نسبت آن با عامل عقلانی). ترجمه‌ی همایون همتی. تهران. انتشارات نقش جهان. چاپ اول.
2. بورکهارت، تیتوس. (1381). هنر مقدس. ترجمه‌ی جلال ستاری. تهران. نشر سروش. چاپ سوم.
3. بینای مطلق، محمود. (1385). نظم و راز. تهران. نشر هرمس. چاپ اول.
4. پازوکی، شهرام. (1382). مقدماتی درباره‌ی مبادی عرفانی هنر و زیبایی در اسلام. مجله‌ی هنرهای زیبا. شماره‌ی 15. پاییز.
5. جعفری، علامه محمدتقی. (1375). فلسفه‌ی زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام. تهران. انتشارات وزارت ارشاد. چاپ سوم.
6. سالاری، مظفر [حجت‌الاسلام]. (1384). گفتگو با فصلنامه‌ی پژوهش و حوزه، شماره‌ی 23 - 24. پاییز و زمستان.
7. شرفشاهی، ک. ک. (1384). هنر اسلامی و جایگاه و قابلیت‌های آن، روزنامه‌ی قدس. 15 آذر.
8. علوی‌نژاد، س. ح. نسبت دین و هنر. نگاه حوزه. شماره‌ی 72.
9. محدثی. جواد. (1374). هنر در قلمرو مکتب. قم. نشر مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه‌ی علمیه‌ی قم.
10.ـــــ . (1368). هنر مکتبی. قم. نشر بوستان کتاب قم.
11. مددپور، محمد. (1388). حقیقت و هنر دینی؛ نظری به مبانی نظری هنر، شعر، ادبیات و هنرهای تجسمی دینی. تهران. نشر مهر.
12.ـــــ . (1381). حکمت معنوی ساحت هنر. تهران. مؤسسه‌ی فرهنگی منادی تربیت
13. نصر، سیدحسین. (1349). مطالعاتی در هنر دینی. زیر نظر سیدحسین نصر و با چهار مقدمه از وی. تهران. سازمان جشن هنر شیراز.
14. ـــــ . (1380). هنر قدسی در فرهنگ ایران. ترجمه‌ی س. م. آوینی. نشریه‌ی هنر دینی

URL 1: htpp//noorportal. net/1/67/69/31632.aspx
«هنر دینی و هنر غیر دینی». به نقل از سایت نور پورتال. مورخ دوشنبه، 12 بهمن 1388.
URL 2: htpp:// www. hawzah. net/. Hawzah/Articles/Articles.aspx? Language ID=1&id=79876&Search Text=1/
تقی‌‌زاده، محمد، «رابطه‌ی متقابل دین و هنر (2)»، مجله‌ی هنر دینی، شماره‌ی 9، مورخ 26 مرداد 1388
URL 3:htpp://artfestival. ir/ Default. aspx? page=8262§ion= litem& id= 69503
رحمانی، جعفر، «شاخصه‌های هنر دینی»، دومین جشنواره آثار و تولیدات مراکز استانی حوزه هنری، مورخ 16 آذر 1387
URL 4:htpp://ww. resekhoon. net/Article/Culture/Art/Other/Show-22910.aspx
همتی، همایون. «هنر دینی و کارکردهای اجتماعی آن». مورخ دوشنبه، 19 اسفند 1387
URL 5:htpp://www. artqom. ir/Default. aspx? page= 3607& section= litem & id=26532
فدایی حسین، سید حسین، «بررسی نقش هنر در تبلیغ دین». مورخ 24 بهمن 1386
URL 6:htpp://tebyan-zn. ir/papers/ subpapers. aspx? id= 2616& category= CF
مددپور، محمد. «تجلیات حکمت معنوی در هنر اسلامی» مورخ 6 تیر 1386

 

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1392)، مجموعه مقالات نخستین همایش ملی الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت جلد پنجم - کمیسیون تخصصی ابعاد و شاخص‌ها، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.